زن و شوهر های جالبزن و شوهر های جالب 

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيد پـسر می شـوم تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيد

موهایم را می کردم هر دم فـشن       شاخ شاخ چو سرخ پـوستای خـشن

ای پـسر مسـتی مکن هـوشیار شو    عـاقـلانه داخل کوچه و بـازار شو

مــرد بـایــد که بـا شــرف باشـد        نـه که بی عـقل و نـاخـلف باشـد

مهدی بهر رفع وحشت و فکر و خـیال   از من بیچاره می خواهد دائم عـیال

روزی ز جا برخاستم بی صبر و قـرار    تـا کـنم مـحــدثّـه بـرایـش خـواستگار

نـشانی  را کـردم هـر جـا سـراغ        رفـتم بـهر خـــواسـتگاری بـا الاغ

دخترم مهدی که بینی بی کم و بیش      ندارد هیچ جز یه برّه و دوتا میش

گفتا که شغل و کارش چیست؟           تــن پــرور یا که بیــعار نیـست؟

گفتم ندانم  شغل این مـادر مـرده       هـزار تـومن از بانک جایـزه برده

غـرّه مشو ای پسر هیچ به مال و منال   حرص مزن بیشتر برای جاه و جلال

هر که با  توست خوب خرت کرده     شلوار لی و پیرهن تنگ تنت کرده

همچو زنان عاقبت النگو دستت کرده  هیچ نفهمی سخن بلکه کرت کرده

آن پسر ز بي حيايي مي تراشد ابرو و ريش را  

 صورت بسان زن مي كند در خيابان خويش را

دخـتر با لـباس پـسر، فـرو كـشد كيـش را     

 وان دگر جـاي گاو و شتر فـروشد ميـش را

چـــــو می شـــود پــسر اســــتوار        شــــود از او چــــه کـارهـا آشـــکار

مــادر را ز زنــدگانی ســیر می کنی      پـدر را زکـوه قـاف سـرازیر می کنی

پــسر نبــاید ز پــــدرش قـهر کـند      بـا خـیال خـــود گــردش در شـهر کـند

آب حسن خود را روان به هر نهر کند     نـان و آب را بـه پــدرش زهـــر کند

پول خوب است ولی شرم و حیا هم خوب است   

    بـهر ازدواج شـــرع انبیــا هــــم خــــــوب است        

ای پـسر فـکر عبادت باش بیـعاری مکن   

 درخـیال کسب و طاعـت باش بیکاری مکن

خـواهی که پـدر و مـادر  خـود رضـا کنی   بـاید خانـواده رو با دخـتری آشـنا کنی

زن نمیگیری مـگر دیــــوانـه ای     گـر نگـیری زن ز دیـــن بیـگانـه ای

دخـتران رو دوسـت داریـد از وفــا      نـرنجــید آنـان را هـر دم از جــفا

هــــر کــه دخــــتری را شــــاد کـرد        خــانـه خـود در بهـشت آبــاد کـرد

نـــدارد نــــزد حـــق هیــچ مــــلال        هــر کــه نیــکوئی نمـایـد بـا عـیال

ای زنـان و دخـتران شـادی کـنید        همچو سرو و سوسـن آزادی کـنید

هـست علـیرضـا طـرفـــدار شمـا         علـم و حـجــاب بـــود یـار شمــا

زن بــــــود فـــرشـته ای تمــیز      نـه باشــد خـدمتکار و نـه کـنیز

از دســت مـــــردان بی وفـــا         بـر زنـان می شــود ظـلم و جـفا

ديـده خويـش گشائيد و بيائيـد بـهوش      پنـد گـويم لـطفا آن پـذيـريد بگـوش

گـويـمت اي پــــسر شـــتاب كـن         بـهر خـود يك دخـتر انتخــاب كـن

خـلق گـفتند گشـته ديــــــوانـــه            هر مـرد كه دو زن بـرده بخــانـه

شوهر خوب چو قند و شكر است اي دختر   ورنه خلقت زن بي ثمر است اي دختر

دخــتر نـــــدیـدم که مـیل بــازی بکـند      بـا مـــادر خــود زبـان درازی بکـند

از سختي زمـانه گروهي گـدا  شدند      دخترا  ز بي شوهري به دق مبتلا شدند

چـو هـدفـمندی یــارانـه شـد بحـث جـدید     وای بـاز هم  چـه گـرانی آمــد پــدید

گـرچه حساب علـیرضا از همه جـداست    لیکن کـــریم هم بنده مفلوک خـداست

 نظر به عدم استقبال شما دخترا و اعتراض اکثریت به اینکه تو این قحطی

شوهر تو رو هم کم داشتیم ؛ لذا مزید بر علت شد تا از دختر بودن منصرف

شوم ( حتی یه نفر هم دختر شدنم رو نه تبریکید) لذا با ارائه مدارک و

مستندات لازم به انجمن حمایت از پرندگان مهاجر رفته و انصراف خود را

 رسما اعلام نمودم. آنان گفتند: باید مراحل قانونی طی بشه. با عصبانیّت گفتم

یعنی چی؟ من دیگه نمیخوام دختر باشم همین گفتند: دختر شدن چه آسون ،

 پسر شدن چه مشکل

بالاجبار قبول کردم. روسری و چادرم رو مرتب کردم و گفتم: آقا فرمایش کنید

چه مراحلی رو باید طی بشه؟ روی کاغذ واسم نوشتند: 1- فیش واریزی به مبلغ

پانصد هزار تومان عوارض شهرداری 2- رضایت نامه کتبی از ستاد حمایت از

شترهای دو کوهانه 3- پرداخت مبلغ صد هزار تومان مالیات بر ارزش افزوده 4

ممهور کردن برگه درخواست به مهر شرکت اتوبوسرانی اصفهان و حومه 

موافقت فـراکسیون گـزسازان و آتش نشانی اصفهان

از محاسن سیستم اداری ما اینه که هیچ کاری نشد نداره و با پرداخت مبلغی پول

راحت میتونی به اکثر اهدافتون برسید. پول پرستی به جای خدا پرستی

ملاحظه فرمودید که من هم با پرداخت مبلغ ناچیزی تونستم دوباره پسر بشم

حواستون باشه که از بحث خارج نشیم چون ممکنه که از دور خارج بشیم.

ابتدا موهایم را فشن می زدم و یه کفش نوک باریک از اونایی که شبیه

قایق بادبانیه انتخاب و یه تی شرت رپی می پوشیدم به شکلی که وقتی برم

بند کفشم رو ببندم نصف کمرم نمایان بشه زیر ابرو را هم مثه دخترا برداشته

 و یه شلوار تنگ می پوشیدم که مثلا قد بلند جلوه کنم اما دریغ از اینکه

 لک لک جلوه میکنم.همیشه حتی موقعی که حمام عمومی یا استخر می روم

یه کیف سامسونت که یه مسواک ، یه لیوان و یه حوله داخلشه رو با خود

 حمل می کردم. خودم را دارنده مدرک دکترا از دانشگاه ماساچوست آمریکا

دونسته و ریشم رو هر دفعه با طرح و مدل جدید می آرستم  یه بار پروفسوری

که شبیه توالت فرنگیه یا مدلهای دکمه ای و گورخری

با حرکات ناموزون در خیابان راه می رفتم و همه جا رو نگاه میکردم الّا جلوی

پایم. درحالی که در یه آپارتمان 24 متری اجاره نشین بودم با قرض و وام

یه خودرو تویوتا خریده و دائم در خیابانها پرسه میزدم غافل از اینکه

 تویوتا کمری هم که مایه دارها و مردم چاپهای ما باهاش پــز میدن؛ تو کشور

بحران زده ای مثه عراق هم بعنوان تاکسی ازش استفاده میشه. و اما یه

بلاگ میزدم و خودم را دکتر فرزاد معرفی و کلاس میذاشتم و تو پروفایلم

چند تا شماره ایرانسل قرارداه و  عکسم رو که با فتوشاپ زیباسازی و

 ویرایش شده بود در قسمت مدیر وب تعبیه میکردم.به وب دخترا با اسمهای

جدید مثه رودیکا یا جودیکا  سر میزدم باز غافل از اینکه هیچ کدوم از این

حشرات موذی با اسم اصلیشون به نت نمیان. اگه دختری تو آپ (پست

 جدیدش) چندتایی جک بی مزّه و تکراری هم گذاشته بود کامنت میذاشتم

 آپ باحالی بود کلی خندیدم. کامنتها هر روز تکرار و در آخر پیشنهاد

دوستی میدادم  و ازعشق میگفتم و عاشقش جلوه میدادم. به لری( تو صحرای

 قلبم تو تنها شتری) به ترکی ( از 20 تا کارت پستالی که به شیدا سفارش داده

بودم به این شرح:عکس دوتا کرگدن رو یه طرف و طرف دیگه نوشته باشه تو

تنها عشق منی ؛ به هر دختر یکی هدیه میدادم .بالاخره هماهنگی لازم تا در

پارک نزدیک محلّه همدیگه رو ببینیم. پـسر<< خودش رو مانند دخترا آرایش

 و یه بشکه عطر رو سرش ریخته>> و دخـــتر<< ساعت و عینک و لباسهای

دختر همسایه رو قرض می گیره>> راستی چرا دخترا همش فک می کنند

لباسی که دوستشون پوشیده قشنگ تر از مال خودشونه؟؟( البته ناگفته نمونه

 تو این مدت اندکی که دختر بودم خودم هم همین طرز فکر رو داشتم .) اگه

 دخترریز هوشی نباشه بعد از خوردن بستنی و ... به بهانه تموم شدن شارژ

باطری؛ موبایل پسره رو گرفته و به قسمت پیامک ها رفته  می بینه به به!!!

جمله عاشقانه تو تنها عشق منی رو  واسه محّـدثه ؛ معصومه ؛ فاطمه ؛ مهدیه ؛

سحر ؛ نازنین ؛ آزاده ؛ شیوا ؛ زهره ؛ هستی و نیلوفر و دنیا  و عسل هم

فرستاده است. چی باعث شده که یه پسر به خودش اجازه بده احساسات یه

 دختر خوب و پاک رو جریحه دار و بذر محبت تو دلش بکاره و بعد با نامردی

 تمام دلشکستش کنه و بره با یکی دیگه؟؟؟ آیا فک نمیکنن ممکنه یه

روزی بچه خودشون هم به همین سرنوشت دچار بشه؟ یا نفرین ....

حالا که پسرا قول دادن دست از نامردی بردارن و دخترا هم توقّعاتشون رو

کمتر کنن و روزی سه بار دچار شکست عشقی نشن و مثه بچه آدم با

هماهنگی بزرگتراشون برن تو فکر ازدواج من هم بیشتر نمی نویسم و

منتظر دعوتتون می مونم.مد نظر داشته باشید که :عشق با دوستی تفاوت

فاحشی داره عشق یعنی سوختن برای ساختن . یعنی تقسیم سختیها و

 شادیها. یعنی پرستش یکدیگر با تمام وجود در عالم یکرنگی و محبت