فاطمه بهر شفاعت گر درين دنيا نبود    اين بساط زندگاني در جهان بر پا نبود

دين و ايماني نمايان اين چنين پيدا نبود  هيچ كس بي نور او در راه حق پويا نبود

هميشه در بين ائمه اطهار حجاب باطن بيشتر از حجاب ظاهرمورد

اهميت بوده و به نظر غضنفر نماينده و حافظ منافع تركها در اين وب ،

 بهتر است بي حجابي ريشه يابي شود:

آيا مشكلات اقتصادي و به طبع آن عدم شرايط ازدواج براي جوانان 

 - عدم تلاش و راهكار مناسب صدا و سيما در فرهنگ سازي

 مناسب بعنوان مثال يه زن زنداني را در فيلم با چادر نمايش ندهند

 و يا نقش مثبت و خوب را به افراد غير چادري ... ولي متاسفانه در

 تلويزيون بيشتر ، افراد فقير و سياه سوخته و با تيپ ناموزون

 را با چادر معرفي مي كنه. پس غير مستقيم خيلي از دستگاهها

ميتونن در شيوع و افزايش بي حجابی دخيل باشند.

پس دست در دست هم  يك دل و يك صدا پيش به سوي حجاب باطن

 و حجاب ظاهر اسلامي.

حجاب 2

عصمت و عفت ز آداب مسلماني شده      بهر عصمت در شريعت حكم قرآني شده

رو گرفتن ز شروط مذهب و آيين ما     ما مسلمانيم عصمت از شروط دين ما

با حجاب از حور بهتر میشود                   رو سفید در روز محشر میشود

شافعش زهرای اطهر میشود                    قسمتش از حوض کوثر میشود

زن که بی عصمت شده او ضایع است         صحبت نفس و هوا را تابع است

هر زني يا دختري چون چهره وا ميكند       خويش را اندر ميان خلق رسوا ميكند

اجنبي بر زلف و رخسارش تماشا ميكند      ليك درمحشر بدوزخ از غضب جا ميكند

مـرد هم بـايد كه با شـــرف باشــد       نـــه كه بي عـقل و نـاخـلف باشــد

از بي حجـابي هـمه كـردنـد روايت       امّـا نيـست راهـكاري درحـد كفايت

اندر انجمن جز سخن حجاب ظاهر نيست  هيچ كسي را به حجاب باطن ناظر نيست

زين خبرهاي پريشان خنده مي گيرد مرا   از سكوت اهل عرفان خنده مي گيرد مرا

امروز تورا حاضر و آماده اساس است    هر روز مـهلا به فكر مد لباس است

نــدانيم جــاي عـدالت كجـاست؟      تعصب كجا رفت و غيرت كجا ست؟

چون در رايانه و اينترنت ظاهر شوي   چو حاجي تسبيح بدست و طاهر شوي

ايخدا  حفظ كن اندر همه جا، دولت را    دور كن از همه درد و بلا، ملت را

از تو خواهيم همه راحت و امنيت را    انس و جان از تو گرفتند همه نعمت را

امّا چه كنم سيب زميني هزار تومان گشته    قحطي مرغ و ماهي و قليان گشته

صحبت ازگــراني و بيكاري كـرديم      دشمنان را اخـراج به خـواري كـرديم

اما باورم نيست كار بر چوب و چماق رسد    مـوسـم هجـــر يـار  و درد فــراق رسـد

بر روي سرخ عليرضا عارض شده از كبودي

 بر او زنند طـعنه يك دسته از حسودي

دل ميخورد از غصّه اين دختران افسوس   از زندگي خويش سراسر شده مايوس

از فكر كنكور ، به مذلّت شده مانوس    با غرّش مادر با كنجي شده محبوس

دخترم درس بخوان فصل امتحـان است  زين سبب مادر تا ابد مسرور و خندان است

اي هموطنان ز راه حق دوري چيست؟         با چشم صحيح معني كوري چيست؟

از وب هستي و آرامش لبخند خوش تر چيست؟  

  در حضور اهل دل اظهار مطلب بهتر چيست؟

وقت است كه كاه ز گندم جدا كنيم         چو هـستي طاعت حكم خدا كنيم

چو نيلوفـر خود را به درگه حق آشنا كنيم   بـشـتاب اي يار تا طريق تكلف رها كنيم

شـيدا اين همه توصيف‌ نـزاكت مكن    بي حجـابان را تو زخشم، شـماتت مكن

خويش را اي نـگار متصل به قـافله كن     لحظه اي چـرت نگو، با خدا معامله كن

چو هست رشته اخبار در كف دگري    شده درخت خبر درخت بي ثمري

هميشه مي طلبد عليرضا از خدا امداد    گويد هـانا زبان سرخ سر سبز دهد بر باد

گـرم شــد درشـاعـري بـازار تــو        سـتاره  فـخـر كند بــر اشــعار تــو

عليرضا شعرهايت راحت روح است و بس  مرهمي بر دلـهاي مجـروح است و بس