روزه – روزه خـواري۱

ماه مبارك آمد بگذشت مـه شعبان اين ماه  مسرّت بخش يـهو شد نمايان

ماه صيام،الحق بر ماههاست سلطان  بي شك اندراين مه روزي شود فراوان

شـيدا گـويد آخر بـه مـاه صيـام      بـود خـوردن روزه بـر ما حـرام

هـستي گـويد بيـمارم و ناتـوان          بگـير ايـن نسـخه را و بـخـوان

فـاطمه گفت واي از چـشم درد      آزاده  بر كشـيد از جگر آه سـرد

زهـرا گـويد دارم خـيال سـفر     بـبين گذرنـامـه ام و  زمن درگـذر

مهـديـه گفت بر من سـپرده حكيم    بخور روزه خويش بي تـرس و بيـم

مـيلاد با اون ريـش طويل و عـريض    گفت علي من مـريضم مـريض

مـريم بسـته بر پـاي خـود دستـمال    كه پـايم شـده زخـم اي با كـمال

آوا گـويد مي كنم تـوبه سال آينده   امّـا سال ديگه كي مرده و كي زنـده

نازنين گويد اي نور ديده، بابا باميه خريده 

كه بابا جز قيل و قال آخوند چيزي نـديده

همه گويند كه ما روزه ديگر نخواهيم خورد 

 سوي باغ و بستان مطرب نخواهيم برد

علـيرضـا گويـد اي فـرقه ي روزه خـوار   بتـــرســيد از خــــشم پـــروردگار

اگـر هم مـريضـيد پنـهان خـوريد      نـه در كوچه و دشت و خيابان  خـوريد

منظور شاعر از بيت :

نازنين گويد اي نور ديده، بيا بابا باميه خريده 

  كه بابا جز قيل و قال آخوند چيزي نديده

ماه مبارك به شركت در مساجد و گوش فرا دادن به موعظه علماي

 عظام و روحانيّت معزّز و خوردن باميه و زولبيا و صرفا

تحمّل گرسنگي  ختم نشه بلكه به فكر مستمندان هم باشيم و

 خودسازي كنيم و از امر به معروف غافل نشيم .  منتها شاعر

يا عصبي بوده يا گرسنه شايد نتونسته باشه حق مطلب رو درست

ادا كنه كه از همه عذر ميخوام.

بتو فرمود همين لطف و كرامت معبود

تو كه فهميدي از اين لطف چه بوده مقصود

پيرمرد كشاورز كه نمي تونست روزه بگيره به احترام ماه مبارك ديگه

 براي درست كردن چاي به تـوي يـه جـوي آب كه خشك بود ميرفت.

 البته از دود آتيش همه متوجه ميشدند. تا اينكه كشاورزاي ديگه

 ديدن ۶ روزه ماه رمضان تموم شده ولي هنوز اون توي جوي چاي

 درست ميكنه. يكيشون رفت جلو و گفت حاج  اصغر  بيا بيرون ۶

 روزه ماه رمضون تموم شده . گفت استغفرالله يعني ۶تا روزه

 هم اضافه خوردم.