اگه دخــــتر بـــودم
جلو آينه ساعتها ميكردم عمرم را تلف ليك مش مي كردم موهايم را باكنف
مـرد رعـنايي اگـر پيـدا شود دخـتري هسـتم كه يـارش مي شوم
گر بـود از روزگارش ناامـيد من امـيد روزگارش مي شوم
شب برايش مي پـزم شـام لذيذ روز در فـكر نهـارش مي شوم
مهـرباني مي كنم با او زيـاد رازدار و غمگـسارش مي شوم
ديـر گرآيد به خانه شـوهرم تا سحر چشم انتظارش مي شوم
پول و ثروت گر ندارد عيب نيست من عـيال سازگارش مي شوم
يا اگـر ماشين نـدارد بي خيال با تمام فـقر يـارش مي شوم
مي روم اول پيــاده مـدّتي بعـد يك عـمر سـوارش مي شوم
مي زاييدم هفشتا بچّه گـنده و ريز علي و فاطمه ، هوشنگ و پرويز
شوهري خواهم نباشد اهل ترياك پــرپــــول بـاشـد خــوب و پـاك
كنم بهرش فراهم هرچه خواهد كنم ناز و نوازش تا عشقش نكاهد
آخــرين فــرزنـد گـر پـسر بـشه يقين نامش نازنين غضنفر ميشه
گر شوهرم دو زن آرد به خانه كـنم ديـــوانه او را بي بهــانـه
با چـنين اوضـاع و احــوال عـجيب نيست در اصفهان دختري چون من نجيب
ميگيره شـيدا هردم به وبم بهـانه بيـگانه شــدم بـا آهنگ و تـرانه
مهديـه مي كنه مدام مرا تهديد خـبر نكردن آپــش را تمــديد
شعرهاي بهـاره هميشه زيباست گويد از عشق و آرمبخش دلهاست
اي مينا و مليسا كه انجمن داريد خـويش را از خـطا نـگه داريد
داغ بــر جـــان مــادر نگذاريد تـوشــه از بـهر راه بــرداريد
هـستي مسخره كمتر بكن نيـلو را گـردن زهــره منه ایــن بــو را
بخواب آرزو از جايت نخور جم يابي شـوهـر در اين دوره دهم
سجاد قصدش حمايت از دين است دشمن اوست هر كه بي دين است
برخي زنان بدكار در كوچه ها پلاسند مردان بي تعصب عازم براي لاسند
از بهر حسن خلق تا ميشود بكوشيد رخت درست كاري بر قد خود بپوشيد
به هر كه مي نگرم ناله اش ز بيكاريست هـر آنچه شنوم نقلـش زگـرانيست
بر معلّمين گـشته روزگار خـيره پس كو آن وعـده اسكناس و لـيره
عليرضـا شعرت چون شهد و شكر باشد اين شيوه سخن گفتن پر خطر باشد
اگه دختر بودم :
اول واسه خودم يه اسم با كلاس انتخاب ميكردم مثه روديكا شايد قشنگ و معني
دار نباشه ولي متفاوت و جلب توجه كه ميكنه بعد يه وب ميزدم و تو قالبش دوتا
عكس نيمه ناجور تعبيه و عكس يه دختر قشنگ كه قطره اشكي رو گونش
مي درخشه رو جاي مدير وب قرار و اسم وبم رو ميذاشتم روديكاي تنهاي تنهاي
تنها. تا 28 سال سنم رو 13 ساله مي نوشتم و در توضيح يا پروفايلم خودم رو
شيطون و باز تنها و احساساتي و عاشق رنگ آبي و گلبهي قلمداد و غذاي مورد
علاقم رو لازانيا معرفي ميكردم . اولين پست وبم رو شاد و طنز مي نوشتم با يه
عكس ملايم و بيشتر به وب پسرا سر ميزدم و اونا رو دعوت به آپ ميكردم و
بعضا سليقه بخرج داده و آخر دعوتم يا كامنتم چندتا شكلك بوس ميذاشتم و اگه
پسري عكسش رو تو وبش قرار داده بود و تيپش هم بدكي نبود مثلا بهش ميگفتم
به خودت نگير ولي من عاشق اسم حامدم يا در رتبه بالاتر ميگفتم داداشي قالب
وبت خيلي ساده است اگه بهم اعتماد داري پسوردت رو بده تا قالب وبت رو
زيباسازي كنم توپه توپ. اين براي شروع ارتباط نسبتا خوبه ولي اگه پسره گفت
متاهلم ديگه زيبا سازي رو بيخيال مي شدم شتر ديدي نديدي!!و در منزل هم
درحالي كه نماز صبحم رو نميخونم روز اول ماه مبارك رمضان ، بي سحري
روزه ميگرفتم تا مامان جونم هم سوژه داشته باشه و دور بره بگه طفلي دخترم
بي سحري روزه است ترسم از دست بره .غافل از اينكه خدا يكي روزه هم يكي!
از همه داداشي ها حرف شنويي داشتم جز آق داداش خود خودم.
و امــــّا متن پست دوم:
كاش تنهاييم معنا مي بخشيدي و بيش از نيم نگاهي به كلبه محبت من ميداشتي.
زيرا فقط با تو ميتونم از نردبان خوشبختي به صعودم . دلم ميخواد با تو روي آب
سر بخورم بگو كه سراب نيست ياا... بگو بگو ديگه(با عصبانيت) ديشب
عكس دلرباي تو رو تو آسمون دلم رويت كردم با خودم گفتم در نبود من چيستم
يا نيستم؟ كاش دستهايم رو مي فشردي اما نه من جز به احساس گرمي
تنت رضايت نميدم . اصلا پدرسوخته خودت سرت نميشه بياي خواستگاري
هان؟ بخشايش كن من كم حوصله و بي جنبه نيستم ولي چندتايي خواستگار
دارن پاشنه در خونمون رو از جا درميارن. يكي پسرخالمه كه غازپزشكه
– پسر عمه ام هم كه خيلي خيلي آقاست مهندس پشم افزاره – پسر دائي جونم
هم فوق تخصص متراژ خيابونه (بيكار). بالاخره مادرم ميخواد عروسم كنه.
گفتي كي مياي خواستگاري؟( اصلا و ابدا به كسي مربوط نيست كه من پسر
خاله و پسر دائي و ... دارم يا نه به شما هم همينطور!!)
اگه دوست پسرهام زياد شدند و دروغهاي تحويلي به مادرم از حد پررويي هم
فراتر رفت . براي رهايي از زنگهاي پي در پي گوشيم و دادن پاسخهايي مثه:
1-كي بود؟ مامان جون شيدا بود ازم دعوت كرده برم كارت پستالهاي
جديدشون رو ببينم – 2-كي بود؟ كمي با صداي بلندتر : آذين جون هكلاسم
بود ميخواست در نوشتن پايان نامه اش بهش بكمكم -3- كي بود؟ در حاليكه
قدم زنان به طرف حياط مي رفتم: ژالـه بود ميخواست شعر جديدش رو
واسم خوانش كنه.بگذريم يه وب جديد مي زدم و مي نوشتم روديكا و حامد
يعني نامزد يا عشقي واسه خودم پيدا كردم و بقيه رفع زحمت كنن.
حالا به نظر شما صاحبنظران من دختر خوبي هستم. نكات مثبت و منفي رو بهم
يادآور بشيد يا بعبارتي منو از راهنماييهاي سازنده تون محروم نسازيد باور كنيد
ميخوام دختر خوبي باشم.آخه ميدونيد من اولين باره دختر ميشم.


